کد مطلب:128035 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:356

گستردگی، اهمیت و تأثیر عزاداری برای سیدالشهداء
این عزاداری ها مخصوص شهر و كشور ما نیست. شاید بسیاری از مردم گمان كنند كه این گونه عزاداری ها مخصوص شهرهایی همچون قم و مشهد یا سایر شهرهای ایران است؛اما من به شما عرض كنم كه در دورترین نقطه های جهان در ایام محرم و صفر و به خصوص روز عاشورا شبیه همین مراسمی كه شما در شهر خودتان دارید برنامه هایی برگزار می شود. در نیویورك كه یكی از بزرگترین شهرهای دنیا است، در روز عاشورا از طرف شیعیان پاكستانی، ایرانی، عراقی، لبنانی و بعضی از كشورهای دیگر، دسته ی سینه زنی راه می افتد به طوری كه توجه همه مردم را به خود جلب می كند. بزرگترین خیابان این شهر، پر از جمعیت می شود به گونه ای كه رفت و آمد را مشكل می سازد.

علاوه بر شیعیان، در بسیاری از كشورهای سنی نشین هم در ایام عاشورا چنین مراسمی از سوی اهل سنت برگزار می شود؛ یا اگر شیعیان جلساتی تشكیل می دهند، برادران اهل تسنن، خود را موظف می دانند كه در این مراسم شركت كنند. بسیاری از برادران اهل تسنن ما در شبه


قاره هند، هم در هندوستان كه تعداد مسمانان آن، دو برابر جمعیت كل ایران است و هم در بنگلادش و پاكستان، به عنوان ادای اجر رسالت، بر خود واجب می دانند كه در مراسم عزاداری سیدالشهداء علیه السلام شركت كنند. چون در قرآن آمده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً اِلاَّ الْمَّوَدَةَ فی الْقُرْبی». [1] بر همین اساس، ایشان نیز اظهار مودت به اهل بیت علیهم السلام را اجر رسالت می دانند و ادای آن را بر خود واجب می شمارند. به این دلیل وقتی عزاداری سیدالشهداء (ع) برپا می شود، آنها هم برای اظهار محبت و علاقه به اهل بیت علیهم السلام و ادای این دینی كه به عهده ی خود می دانند شركت می كنند؛ بلكه حتی بت پرستانی كه به شریعت اسلام معتقد نیستند، به لحاظ بركاتی كه از عزاداری سیدالشهداء (ع) دیده اند مراسم عزاداری برپا می كنند و نذورات فراوانی برای برگزاری مراسم سیدالشهداء (ع) دارند. اینها مواردی است كه در تمام دنیا دیده می شود و كفار هم می دانند كه چنین مسائلی وجود دارد. شما هیچ حادثه ای را در عالم نمی توانید نشان دهید كه چنین تأثیری داشته باشد و ملتهای مختلف را تحت تأثیر قرار داده باشد.

از نظر طول اثر، بیش از سیزده قرن است كه طراوت و تازگی خود را حفظ كرده و گویی این جریان دیروز واقع شده است و مردم همچنان با سوز و گداز می گریند و بر سر و سینه می زنند. شاید بعضی از مراسم عزاداری وجود داشته باشد كه از جهت قدمت سابقه بیشتری داشته باشد. نمونه ای كه می توان به آن اشاره كرد، عزاداری ای است كه مسیحیان برای به دار زدن حضرت عیسی علیه السلام انجام می دهند. سالگرد به دار كشیده شدن حضرت عیسی- علی نبینا و آله و علیه السلام- در همین ایام بهار است. البته ما معتقدیم كه چنین اتفاقی واقع نشده است. قرآن می فرماید: «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوُه وَلكِنْ شُبِّهَ لَهُم». [2] اما آنها معتقدند كه حضرت عیسی (ع) را به دار كشیدند و ایشان را دفن كردند و بعد از سه روز، ایشان از قبر بیرون آمد و به آسمان رفت. لذا برای سالگرد به دار كشیده شدن حضرت عیسی علیه السلام مراسم عزاداری برپا می كنند. بنده یك سال در واتیكان بودم كه مصادف بود با شبهایی كه شب عزاداری حضرت مسیح (ع) بود. این مراسم در كلیسای بزرگ رم، در كلیسای سن پیتر با حضور خود پاپ برگزار می شد و برنامه به گونه ای پیش آمد كه ما هم در آن شركت كردیم.بدیهی است مراسمی كه در


آن، پاپ كه شخصیت جهانی عظیمی دارد شركت می كند و از اطراف دنیا برای دیدن آن جمع می شوند و در كلیسایی كه بزرگترین كلیسای عالم است برپا می گردد، مراسمی با شكوه خواهد بود. در این مراسم لباس مشكی می پوشند، شمع روشن می كنند و سرودهای مذهبی شبیه نوحه ای كه ما می خوانیم، به صورت آرام می خوانند.چنین مراسمی را برگزار می كنند، اما تمام این مراسم به اندازه مجلس ترحیم یكی از علمای ما شور ندارد. از آنجا كه از میلاد حضرت مسیح (ع) دو هزار سال می گذرد، می توانیم بگوییم سابقه برگزاری ای مراسم عزاداری به حدود دو هزار سال می رسد و این مراسم همچنان برگزار می شود و مورد احترام است. اما به همین صورت كم رنگ و خیلی عادی برگزار می گردد. اگر شما این مراسم را با یكی از مجالس عزاداری كه در قم یا تهران برگزار می شود مقایسه كنید، آن وقت خواهید دید كه چه قدر تفاوت راه است میان آن ارادتی كه مسلمانان- بخصوص شیعیان- از عمق جان اظهار می كنند، با آنچه در بزرگترین ادیان جهان و با آن تشكیلات، برای مسیح (ع) برگزار می شود. به هر حال شما بهتر می دانید و خودتان لمس می كنید كه كیفیت آن با هیچ مراسمی قابل مقایسه نیست.

به این مطالب، فداكاری هایی را كه شیعیان در طول تاریخ كرده اند اضافه كنید. این فداكاری ها برای این بوده است كه بتوانند این مراسم را برگزار كنند و بتوانند به زیارت قبر سیدالشهداء (ع) نایل شوند. همیشه برگزاری این گونه مراسم و زیارت قبر آن حضرت (ع) به این راحتی نبوده است. البته الان هم خیلی راحت نیست؛ ولی زمانی بود كه اگر كسی می خواست برای زیارت قبر سیدالشهداء (ع)برود، باید جان خود را كف دست بگیرد. مأموران دولت عباسی، بخصوص در زمان متوكل، آنچنان سختگیری می كردند كه كسی جرأت نكند به نزدیك حرم حسینی برسد. و بالاخره قبر سیدالشهداء علیه السلام را خراب كردند، بر آن آب بستند و زمینش را شخم زدند، برای این كه به كلی آثار این قبر محو شود. ولی شیعیان برای آن كه بتوانند حتی قبر سیدالشهداء را زیارت كنند (ع)، حاضر شدند دست بدهند، پا بدهند، جان بدهند امام بروند و از نزدیك سلام بدهند. چنین چیزی قطعاً در تاریخ بشر نمونه ندارد. اگر از هر جهت دیگر بگوییم شباهتی با سایر حوادث دارد، از این جهت شباهتی با هیچ حادثه ای ندارد. هیچ واقعه ای را نمی شود با این واقعه مقایسه كرد.

البته این حادثه اتفاقی نیست؛ درست است كه خدای متعال در قلب مؤمنان عشقی برای


سیدالشهداء (ع) قرار داده است و در این مورد یك عامل غیبی وجود دارد، اما كارهای الهی معمولاً بدون اسباب ظاهری نیست؛ این كه گاهی بدون اسباب ظاهری كاری انجام می گیرد، استثناء است. تصادفی نبوده كه شیعیان این طور علاقه مند شدند. حتی اهل تسنن و حتی بت پرستان هم بركات و آثاری از این كار دیده اند. ولی شاید مهمتر از همه، توصیه هایی بوده است كه پیشاپیش از طرف خود پیغمبر اكرم و از طرف ائمه و اهل بیت علیه السلام، بر زیارت، بزرگداشت و عزاداری، گریستن و برپا كردن مراسم ماتم صادر و بر آنها تاكید شده است. تأكیدهای عجیب، كه یك سلام دادن برای سیدالشهداء (ع) ثواب حج و عمره دارد. سلامی كه از حضور قلب و از صدق دل انجام بگیرد می تواند ثواب حج مستحب داشته باشد. آن قدر ثواب در فضیلت زیارت سیدالشهداء (ع) وارد شده است كه كتابها از این قبیل مطالب پر شده است. رفتاری را كه خود ائمه اطهار علیهم السلام در بزرگداشت این مراسم داشته اند مورد توجه قرار دهید. مثلاً به كسانی كه مرثیه می گفتند و شعر می سرودند، صله های فراوان می دادند و از آنها بسیار تمجید می كردند و به آنان احترام می گذاشتند. در ایام عزاداری در بیوت خود مراسم عزاداری تشكیل می دادند، شاعری را دعوت می كردند، می آمد مرثیه می خواند. هم سفارش های زبانی و هم سیره ی عملی و هم ذكر آن همه ثوابها برای زیارت و بزرگداشت عزاداری و بالاخره آن عشقی كه خدا در دلهای پاك مومنان قرار داده، این حادثه را به صورت حادثه منحصر به فردی در تاریخ بشر درآورده است.

خوب، اینها چه اثری در زندگی انسانها داشته است؟ ما معتقدیم كه مقام پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله از ائمه اطهار (ع) بالاتر است. چرا برای پیغمبر اكرم (ص) این گونه عزاداری نمی كنیم؟ چرا با این كه مقام پیغمبر اكرم (ص) از همه ائمه ی اطهار (ع) از همه ی ائمه اطهار (ع) بالاتر است، این همه سفارش برای زیارت و برپا كردن مراسم عزاداری آن حضرت نشده است؟ ما دوازده امام معصوم داریم، اگر بنا بر تفضیل مقام ائمه باشد، بر اساس آنچه خود ایشان فرموده اند مقام امیرالمؤمنین علیه السلام از همه بالاتر است. درست است كه ما برای شهادت امیرالمؤمنین (ع) هم خیلی عزاداری می كنیم، اما نسبت به سیدالشهداء (ع) قابل مقایسه نیست. مصیبت حسین (ع) چه خصوصیتی دارد كه این چنین برای او اهمیت قائل شده اند و این همه سفارش كرده اند؟ بگذریم از روایاتی كه می فرماید از زمان حضرت آدم علیه السلام، ذكر حسین (ع) و گریه كردن بر مصیبت حسین (ع) بوده است. روایتی هست كه همه انبیا و اولیا و فرشتگان آسمان برای


سیدالشهداء (ع) گریه كرده اند. این ویژگی كه پیغمبر اكرم (ص) در مورد آن بزرگوار فرمود: «حُسَیْنُ مِنّی وَ أَنا مِنْ حُسَیْن» [3] برای چیست؟ خوب، معنای «حسین منی» روشن است؛ اما «انا من حسین» خیلی مهم است. یا عبارت معروفی كه معمولاً در حسینیه ها می نویسند كه از این روایت گرفته شده است: «اِنَّ الْحُسَیْنَ ابنِ عَلی فی السَّماءِ أَكْبَرُ مِنْهُ فی الْاَرْضِ فَاِنَّهُ لَمَكْتُوبٌ عَنْ یَمینِ عَرْشِ اللَّه مِصْباحُ هُدیً وَ سَفینَةُ نَجاةٍ» [4] حسین چراغ هدایت و كشتی نجات است. خوب، همه امامان ما علیهم السلام چراغ هدایت بوده اند، همه آنان كشتی نجات هستند. در زیارت جامعه می خوانیم كه همه شما كشتی نجات هستید،هر كس به شما تمسك بجوید، نجات می یابد، و هر كس از شما دور و عقب بماند، هلاك می شود. همه اهل بیت علیهم السلام همین گونه اند. پس حسین (ع) چه خصوصیتی دارد؟

بدون شك شخصیت سیدالشهداء (ع) و شرایطی كه به تقدیر الهی برای زندگی ایشان پیش آمد، یك ویژگی به زندگی آن حضرت (ع) و بخصوص شهادت او بخشید كه این بركات می تواند از آن ناشی شود. همین طور ما معتقدیم همه ائمه ی اطهار علیهم السلام نور واحد هستند؛ هر امام دیگری هم به جای امام حسین (ع) بود، باید همین برنامه را اجرا می كرد. اگر اختلافی در رفتار ائمه علیهم السلام دیده می شود، به لحاظ شرایط اجتماعی زمان ایشان بوده است. مثلاً امام حسن (ع) اول جنگید و بعد صلح كرد. این كه معروف است كه امام حسن (ع) در مقایسه با سیدالشهداء (ع) سمبل صلح بود، بدان معنا نیست كه دو نوع سلیقه و دو قرائت از اسلام داشته اند، قرائتی صلح طلبانه و قرائت دیگری خشونت آمیز؛ خیر، ما معتقدیم اگر امام حسین (ع) هم در موقعیت امام حسن (ع) بود، می بایست همانند امام حسن (ع) رفتار كند و اگر امام حسن (ع) در شرایط امام حسین (ع) بود، باید همان رفتار امام حسین (ع) را انجام می داد، و سیار ائمه علیهم السلام نیز به همین شكل. اختلاف در روش ها و رفتارها به خاطر شرایط اجتماعی خاصی بوده كه این وظایف را ایجاب می كرده است. پس این شرایط خاص است كه برای ابی عبدالله پیش آمد و زمینه ای را فراهم كرد كه نقشی را در تاریخ بشر و راهنمایی انسانها ایفا كند كه برای هیچ فرد دیگری میسر نشد. این شرایط بود كه چنین رفتاری را تعیین كرد؛ یا به زبان دینی این تقدیر الهی بود، خواست خدا بود. چون شرایط اجتماعی هم به دست


خداست، همه چیز به اراده لا یزال الهی منتهی می شود. این دو مطلب، دو روی یك سكه است؛ خواه بگوییم خدا این ویژگی را به امام حسین (ع) بخشید، و یا بگوییم شرایط زندگی ابی عبدالله این خصوصیت ها را اقتضا كرد. چون این شرایط نیز تابع اراد خدا است و طبق تقدیر او انجام می گیرد.

حال باید بررسی كنیم كه چگونه سیدالشهداء (ع) این ویژگی را پیدا كرد كه بتواند این بركات را داشته باشد و مردم در سایه عزاداری در مصیبت او بتوانند مصالح دنیا و بخصوص مصالح آخرتشان را تامین كنند؛ چون برای مومن، دنیا مقدمه ای برای تكامل اخروی است و حیات اصلی در آنجا است. اینجا یك دوران جنینی است كه ما می گذرانیم. حیات حقیقی، پس از مرگ شروع می شود. «وَ اِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةِ لَهِیَ الْحَیَوان»، [5] حیات واقعی، پس از این عالم است. به هر حال، هم مصالح دنیوی و هم مصالح اخروی ما در سایه توسل به سیدالشهداء (ع)، توجه به آن حضرت، عزاداری برای او، گریستن برای او و عرض ارادت به ایشان است. همه شما آن قدر از معجزات و كراماتی كه از این عزاداری ها حاصل شده است شنیده اید كه من هر چه بگویم زیره به كرمان بردن است؛ لذا به این قسمت نمی پردازم. حتی خاك گلی كه عزاداران سیدالشهداء علیه السلام به پیشانی می مالیدند موجب شفای چشم حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) شد. این داستان را همه شنیده اید كه ایشان به چشم دردی مبتلا بودند كه معالجه نمی شد. تا این كه در ایام عاشورا در بروجرد دسته ای سینه زن به منزل ایشان آمدند. مرحوم آیت الله بروجردی مقداری از گل هایی را كه عزاداران حسینی به سر و صورت مالیده بودند، برداشته و به چشم مالید و آن چشم درد ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هیچ ناراحتی از ناحیه چشم نداشتند و بدون عینك ریزترین خطها را می خواندند و این به بركت گلی بود كه از سر و پریشانی سینه زنان سیدالشهداء (ع) ریخته بود. از این گونه كرامات و معجزات الی ماشاءالله وجود دارد. همه شما با یك قطره اشكی كه در این مراسم می ریزید،اول نورانیت آن را در خود احساس می كنید. حاجتهایی كه از شما برآورده می شود و نیز بسیاری از آفتها و مصیبتهایی كه از شما دفع می شود و نمی دانید، در مرحله بعد است. نكته ای است كه داخل پرانتز عرض می كنم كه در دعاها به آن اشاره شده است، و آن این كه ما غالباً ققط حاجت هایی را كه از خدا می خواهیم و برآورده می شود، به حساب می آوریم؛ اما نمی دانیم چه مصیبت هایی


متوجه ما بوده است و خدا آن مصیبتها را از ما برداشته است و از آنها خبر نداریم؛ در حالی كه به بركت نام سیدالشهداء (ع) ده ها برابر بركاتی كه بر مردم نازل می شود، آفات و مصیبت هایی از آنها برداشته می شود و ما خبر نداریم و آنها را به حساب نمی آوریم. اگر چنین چیزی باشد، آیا جا ندارد كه مردم این همه اهتمام به گریه و عزاداری داشته باشند؟


[1] شوري،23.

[2] نساء، 157.

[3] بحارالانوار، ج 43، ص 261، باب 12، روايت 1.

[4] همان، ج 36، ص 204، باب 40، روايت 8.

[5] عنكبوت، ص 64.